نقد و گزارشی از سخنان مشایی در جامعه وعاظ
دوشنبه شب مورخ 5 بهمن رحیم مشایی در جلسه جامعه وعاظ حاضر شد تا به سوالات و ابهامات بوجود آمده درباره خود و اظهاراتش پاسخ دهد.
آنچه اجمالا از این جلسه برآمد به نظرم این بود که در مورد آقای مشایی شاهد نوعی افراط و تفریط هستیم.
مشایی پیرامون برخی اظهارات خود پیرامون خدا و توحید و نبوت توضیحاتی ارائه کرد که بیانگر این مطلب بود که برخی رسانه ها مواضع و نظرات ایشان راناقص و یا احیانا منحرف منتشر می کنند. (عکس)
نکته دیگری که وی در ابتدای سخنان خود بدان تاکید نمود این بود که وی نظریه پرداز نیست و تنها به نقل مطالبی که از بزرگان دین تعلیم دیده است می پردازد و البته ممکن است در فهم برخی مباحث به اشتباه رفته باشد. این جلسه دو و ساعت و نیمه با صراحت و صمیمت همراه بود و مشایی تا جایی که تواست به تنویر افکار روحانیون پرداخت. محور سخنان مشایی این بود که برخی رسانه ها در مقابل سخنان او بی اخلاقی میکنند و حرفهای او را با تحریف منتشر میکنند. وی درباره مدیریت انبیا توضیح داد و گفت در جشنواره رازی سخن من این بود که مدیریت شیاطین در طول تاریخ اجازه اینکه انبیا مدیریت همه جانبه بر جامعه داشته باشند را نمی داد و جبهه باطل با تهدید و شکنجه و ظلم همراه عرصه را بر مدیریت گروه حق تنگ می کردند به گونهای که حضرت عیسی در طول سی و چند سال نبوت خود همواره در حال فرار و در بیابانها بود. برداشت من این است که سخنان مشایی در توانایی مدیریت انبیا نبود بلکه وی چنانچه خود هم اشاره کرد قصد داشت به این شبهه که دین کارآمدی خود در جامعه را از دست داده است را پاسخ دهد.
اما این نوشتار بر آن نیست تا به طور کامل به سخنان مشایی بپردازد. بلکه تلاش در این است تا به طور منصفانه به نقد عملکرد رییس دفتر رییس جمهور بپردازد. لذا با چشم پوشی از آنچه مشایی درباره سخنان جنجالی خود گفت و به دفاع از آنها برخاست مطلب بیان می گردد.
مشایی در مقدمه ای قبل از پاسخ به سوالات روحانیون مطالبی را بیان کرد که به نظرم نکات مهمی در این سخنان نهفته بود که متاسفانه روحانیون جامعه وعاظ پی این سخنان را نگرفتند و اسیر جو رسانهها به مطالبی که از نظر اهمیت کمتر بودند تکیه کردند.
مشایی در سخنان ابتدایی خود گفت: در مورد سخنان من کسی نقد نمی کند واکنش است. بعضی ها گفتند تو چرا حرف می زنی در اموری که به تو مربوط نیست و بعضی ها گفتند در اموری که سررشته و تخصص نداری چرا حرف می زنی.
هر کس حرف میزند از سر ادعای فضل و فضیلت نیست ماها از پیغمبر نقل می کنیم کسی ادعای پیامبری نمی کند از معصوم نقل می کنیم ولی کسی ادعای عصمت و امامت نمی کند. خود نقل برکت دارد و مشارکت در توسعه معارف است همه ما تکلیف داریم که در جهت نشر معارف و توسعه اندیشه های دینی تلاش کنیم یکی از این راهها بیان است. وی سپس ادامه داد: بنده به عنوان کسی که از بچگی در پای منبر روحانیون و علما بودم افتخار دادرم خداوند نور ایمان را از دوران کودکی در من قرار داد از سن 13 سالگی در مساجد به دستور روحانیون سخنرانی می کردم و این مربوط به قبل از انقلاب است. در مدرس در حالیکه خودم 14 ساله بودم کلاس درس مذهبی دایر کرده بودم. چیز زیادی نمی دونستم ولی همین را که یاد میگرفتم می گفتم. ... حالا اگر کسی آمد آمد گفت بنده به عنوان شاگرد این مکتب فهمی از تلاش علما چه شفاها چه کتبا – آثار علما کم نیست- فهمی پیدا کردم و این فهم را می خواهم به عنوان شاگرد این مکتب توسعه بدهم باید بگویم یا نگویم؟ اگر کسی گفت مگر مدعی است؟ .... اگر شماها میگویید می گویند اینها خود مبلغ دین اند. اما وقتی من به عنوان یک مهنوس یک پزشک یک سیاستمدار بگویم این نشانه تاثیر کار اهل علم است این محصول تلاش علماست. .. اگر بنده به عنوان شاگرد کوچک مکتب علما اندیشه های علما را باز بتابانم ابلاغ کنم نشر بدهم این خوب است یا بد؟ از خوب و بد گذشته است بدیهی است یک تکلیف است. منتهی یک شرط دارد آنچه میگوییم باید به صواب باشد بر منطق اندیشه اسلامی باشد باید در چاچوبهای جهان بینی توحیدی اسلامی شیعی ناب باشد. هر کس هر چه می گوید مسئول گفته های خود است. نباید به او گفت تو چرا حرف می زنی؟ باید حرف بزنیم باید بگوییم تا بذرهایی که شما کاشتید در جامعه سر باز کند و معلوم شود. دشمن و شیطان مایوس شود ازاینکه بگوید دین کارکرد نداردو بین اهل سواد جدید خواستار ندارد و در بیان انهایی که با علوم جدید پرورده شده اند چون همگرایی ندارد پس محصولی ندارد این روشن است پس تکلیف است حتما ماها باید حرف بزنیم.
اما راجع به این سخنان و استدلالات مشایی نکاتی قابل ذکر است. توجه آقای مشایی به این نقد-و نه واکنش جلب می کنیم-
1- استدلال اول:
صغری: هر چه باعث نشر معارف بشود تکلیف است. و همه تکلیف دارند.
کبری: سخنان من نشر معارف است.
نتیجه: سخنان من تکلیف است.و من تکلیف دارم.
کلیت صغری محل خدشه است گرچه نشر معارف لازم و ضروری است اما اینکه همه کس در این باره وظیفه و تکلیف دارند محل مناقشه است. بلکه فقط برخی در جامعه هستند که باید این وظیفه را به دوش بکشند و تکلیف از بقیه برداشته شده ست. کسانی باید در این عرصه پا بگذارند که بتوانند از عهده این کار بر آیند. نه اینکه هر کس با هر وسیله و ابزاری باید به نشر معارف بپردازد. لذا هنگامی صغری مخدوش شد نتیجه هم این چنین است.
2-استدلال دوم: بر فرض که استدلال نخست را بپذیریم ایشان می فرماید یک از راههای نشر معارف بیان است و بعد نتیجه می گیرند ما باید حتما حرف بزنیم!!!
باید گفت همانطور که ایشان اشاره کرده اند نشر معارف منحصر در سخنرانی و بیان نیست و راههای دیگری مانند نوشتن مقاله، کتاب، راههای هنری، خرج مال و ... بهر ه جست لذا هنگامی که به گفته آقای مشایی برخی از رسانه ها شیطنت کرده سخنان وی را منحرف میکنند ایشان این تکلیف خود را به نحو دیگری ادا کند-با قبول اینکه ایشان اصلا تکلیفی دارد- که امکان سوء استفاده از آن کمتر باشد و روی به نوشتن و نگاشتن بیاوردند تا سند نشر معارف ایشان به طور مکتوب حاضر باشد و کسی نتواند آن را مورد انحراف و سوء استفاده قرار دهد. به این ترتیب هم آقای مشایی تکلیف خود را انجام داده است هم امکان سوء استفاده را کم کرده اند. افزون بر این نشر معارف لازم نیست همیشه به طور عمومی و گسترده باشد و چه بسیار پیامبرانی که مامور هدایت خانواده و شهر خویش بوده اند (چنانچه آقای مشایی هم در سخنان خود این مطلب را اشاره کرد.) لذا لازم نیست آقای مشایی همیشه در نشر معارف به طور علنی و عمومی تلاش کنند و گاه اگر به طور محدود و خصوصی هم این وظیفه را انجام دهند تکلیف از گردنشان ساقط است.
3- استدلال سوم: ایشان می گوید اگر معارف دین را امثال ایشان مطرح کنند نشانه تاثیر کار علماست! باز هم ایشان به مغالطه مطلق گویی دچار شده است. چرا تاثیر کار علما منحصر در سخنرانی امثال آقای مشایی نیست و چه بسا اگر امثال ایشان پای بند به دستورات شرع باشند و احکام اخلاقی و دینی را به طور کامل در رفتار و گفتار خود بروز و ظهور دهند همین امر برای تاثیر کار علما کافی است. هیچ استلزامی ندارد برای نشان داد محصول کار علما افرادی را که تخصصی در بیان مطالب –حتی در حد نقل مطلب- ندارند به سخنرانی در امور دینی و کلامی و .. بپردازند. چه آنکه ممکن است با بیان ناقص عکس گزاره ای که آقای مشایی در تلاش اثبات آن است به وقوع بپیوندد.
4-استدلال چهارم: آقای مشایی خود را به عنوان شاگرد کوچک مکتب اسلام و علما معرفی میکند و این امر از جانب ایشان پسندیده است و می گوید اگر من اندیشه های علما را ابلاغ کنم از خوب و بد گذشته است بدیهی است تکلیف است! چنانچه در استدلالهای قبل گذشت تکلیف بودن این امر محل مناقشه است و لذا بداهت آن قابل قبول نیست و حال باید دید چنین امری خوب است یا بد؟ اینجا هم به طور مطلق نمی توان سخن گفت بلکه می بایست با توجه به مقتضیات و شرایط و معدات اعلام کرد چنین کاری خوب است یا بد. آقای مشایی در جایی از سخنان خود به تابیدن نور ایمان در کودکی اشاره میکند و اینکه از 13 سالگی سنران بوده است! ایشان باید ابهام مفهومی تابیده شدن نور ایمان در قلبش را توضیح دهد چرا که این را به ذهن متبادر میکند علم ایشان جنبه خاصی دارد. البته وی گفهت است چیز زیادی نمی دونسته است اما خوب است ایشان چنانچه در سخنان خود تاکید داشته اند چای منابر علما بزرگ شده اند و شاگرد این مکتب است به این سوال پاسخ دهد در زمینه علوم دینی تا به حال پای درس کدامین اساتید زانو زده است؟ آیا استاد یا اساتیدی داشته اند یا شخصا به مطالعه و تحقیق پرداخته اند؟ اگر حالت دوم است چه مطالعاتی انجام داده اند و روش و شیوه ایشان در تحقیق چه بوده است؟ آیا چون ایشان 13 سالگی سخنران بوده است اکنون هم می تواند سخنرانی کند؟ایشان که در 13 سالگی با دسور روحانیون در مسجد سخن می گفته است اکنون با اجازه چه کسی سخن می راند؟
5-استدلال پنجم: جناب مشایی معتقد است در نشر معارف یک شرط نهفته است و آن به صواب و در چارچوب جهان بینی توحیدی شیعی سخن گفتن است. با تاسف این بار نیز ایشان اخذ ما بالعرض مکان ما بالذات کرده است. این تنها یکی از شروط این امر است بلکه ملازمات و شروط دیگری نیز باید در نشر معارف لحاظ شود. به عنوان مثال به جا سخن گفتن، متخصص بودن، در نظر گرفتن اهم و مهم و شرایط اجتماع و جامعه اسلامی چه بسا گاهی برای حفظ نظام اسلامی سکوت و تقیه شرط است. با اضافه اینکه ملاک صواب بودن یک کلام چیست؟ ایشان که مدعی است فقط ناقل مطالب است چگونه می تواند تشخیص دهد یک سخن در چاچوب اصیل تشیع ناب است؟ آیا شنیدن هر سخن از هر عالم جواز انتشار ان را صادر میکند؟ آیا چنین امری برای جامعه صحیح است؟ اگر پاسخ ایشان این است که در این باره باید به متخصص و اهل فن مراجعه کرد خوب است اعلام کنند قبل از سخنرانی سخنان خود را با محک کدام متخصص و عالم می سنجد و از صواب بودن آن مطلع می گردد؟
6-استدلال ششم: باز هم اقای مشایی در بیان اثبات مدعای خود در اینکه مکلف به سخن گفتن است به استدلال ناقص دیگری تمسک میکند و ان اینکه اگر ما حرف بزنیم دشمن از اینکه بگوید دین کارکرد ندارد مایوس می شوند! پس ما برای یاس دشمن باید حرف بزنیم. اولا کارکرد دین چنانچه قبلا در بحث تاثیر کار علما گذشت فقط در این نیست که عده ای به قول آقای مشایی که با علم جدید آشنا سر و کار دارند در مورد دین حرف بزنند بلکه همین که تابع دین بوده و در امور دینی تابع علما و مراجع باشند خود نشان دهنده کارکرد دین است چرا که همین امر سبب بروز و ظهور یک جامعه خوب دینی می ود و همین امر موجب سبب نومیدی دشمن می گردد. افزون بر این خوب است اقای مشایی سخنان خود در چند سال اخیر را مرور کند و مشاهده کند چه مقدار از این سخنان سبب یاس دشمنان نظام و دولت اسلامی گردیده است و چه مقدار از سخنان و رفتار ایشان سبب طمع دشمن شده است.
پس با این توصیفات این گزاره آقای مشایی که ما حتما باید حرف بزنیم دچار خدشه های فراوانی است. شاید همین امر نشان دهد که بر عکس اصلا ایشان تکلیفی برای سخن گفتن ندارند. چرا که هنگامی ایشان در یک بیان معمولی دچار این تعداد مغالطه و استدلال ناروا می شود در بیان یک بحث دینی تخصصی و غامض نتیجه چه می شود؟ لذااگر کسی از آقای مشایی تقاضای سکوت می کند لزوما دشمن ایشان و در زمره یک شبکه مخوف برای زمین زدن ایشان نیست بلکه گاهی از روی دلسوزی و برادرانه چنین توصیه ای می شود.
آقای مشایی که تا اینجا خود را شاگرد مکتب علما معرفی کرد در ادامه سخنان گفت: حالا اگر کسی گفت این حرف اشتباه است این طور باید بگویی. ممکن است مثل منی حرفی بزند که اشتباه هم داشته باشد. شما علما بین خودتان هم ممکن است اختلافاتی باشد.. این طبیعت علم و پژوهش است فلسفه حوزه همین است...منطق اهل علم این نیست که چرا حرف می زنی؟
آقای مشایی چنانچه مشاهده می گردددر این سخنان بر خلاف سخنان قبلی خود را در ردیف علما قرار میدهد و فراموش میکنند که قبلا گفته بود کار ایشان فقط نتقال مطالبی است که در مکتب علما اموخته است و عجیب است که اشتباه در سخن خود را با اختلاف علما یکسان می پندارد! در حالیکه اشتباه امری است و اختلاف علما امری دیگر. به عنوان نمونه ایشان اگر در سخنان خود مغالطه یا ابهامی دارند چه ارتباطی به اختلاف فقهی بین علما دارد که بر اساس مبانی و قواعد خاص و علمی است. برای مثال اگر کسی بگوید نظریه نسبیت نیوتن(!) در جهان امروز رد است و اخلاق مطلق است یک اختلاف علمی است؟
لذا این جملات آقای مشایی با انچه در جای دیگر که اعلام کردند اهل نظریه پردازی نیست تنافی دارد. البته ممکن است ایشان در نقل مطلبی از علما با انتقاد هایی مواجه شوند که در این صورت خوب است منبع یا منابع سخنان خود را بیان کنند.
نکته دیگر اینکه در سخنان آقای مشایی اعتماد به نفس خیلی بالایی وجود داشت به طوریکه در مورد یک سخنرانی خود در مشهد گفت: این سخنرانی را گوش دهید و ببینید کسی مثل من به این موضع پرداخته است؟ و بگویید اصلا جایی از این سخنرانی اصلا محل شک است یا نه؟ البته چون بنده آن سخنرانی را گوش نداده ام اظهار نظری نمیکنم اما اینکه فردی این گونه درباره یک حرف خود سخن میکند در نوع خود جالب است.
غرض اینکه اشخاصی وجود دارند که با غرض و مرض قصد تضعیف دولت را دارند شکی در آن نیست چه مشایی حرف بزند چه ساکت باشد انها شرارت خود را انجام میدهند. اینکه اقای مشایی ممکن است از لحاظ دینی اطلاعات خوبی دراختیار داشته باشد هم بعید نیست و علاقه و اطمینان ریاست جمهور به ایشان هم قابل کتمان نیست. اما سخن اینجاست باید مطلب ریشه یابی کرد و عمیق تر به موضع نگریست. شخصی که در بیان سخنان خود دچار کژتابی است و در تفهیم مطالب خود به دیگران ناتوان است چه اصراری است به نشر معارف بپردازد؟ این موضوع را با اتفاق دیگری که در جلسه جامعه وعاظ افتاد تنظیر میکنم از ایشان سوال شد ماجرای بازدید از نمایشگاه عکس یک هنر پیشه را توضیح دهد و ایشان به شرح ماوقع پرداخت و از پاسخ این سوال طفره رفت که اصلا چرا شما به بازدید رفتید؟ شخص دیگری که روی ان حساسیتی وجود ندارد نمی توانست ماموریت شما را انجام دهد؟ سخن در اصل رفتن در آن نمایشگاه است نه اینکه در انجا چه اتفاقی افتاد. در مورد سخنرانی ها هم اصل بحث این نیست که ایشان سخنان خود را تبیین و تشریح کند بلکه اشکال ریشه ای تر است و باید به ان پرداخت و حسم ماده اشکال کرد. یادمان نرود مشایی شخصی است که به خاطر وی بالاترین مسئول نظام سه بار به طور مستقیم در رابطه با وی شخصا ورود پیدا کرده است و این سوال به طور جدی در اذهان پابرجاست که احمدی نژاد در وجود مشایی چه میبیند که حاضر ایت این همه هزینه را تحمل کند؟
آقای مشایی در مورد سخن جنجالی خود درباره اسراییل نیز توضیحاتی داد که به نظرم قانع کننده بود اما نکته قابل توجهی که ایشان به آن اشاره کردند این بود که بعد از نماز جمعه مقام معظم رهبری در ما رمضان که اعلام کردند این سخن غلط است بنده سیع ناه ای نوشتم و تبعیت خود را از این حرف نشان دادم اما آقا فرمایش دیگری هم داشت و اینکه فرمودند جنجالها در مورد این حرف را تمام کنید اما شما در این یک سال نگاه کنید ببینید آیا کسانی که مدعی ولایت هستند ان را تمام کردند؟ مشایی در این جلسه به شدت به کیهان تاخت و گفت در مورد خبر کیهان پیرامون ملاقات وی با هوشنگ امیر احمدی شکایتی تنظیم کرده است که کیهان به خاطر این خبر کذب حتما محکوم خواهد شد.
وی هم چنین در پاسخ سوالی پیرامون بستگانش در سایپا گفت آقایان پوستین دوز و کوشا از قبل از مدیریت آقای بذرپاش در سایپا فعالیت داشتند.
در این جلسه بقایی رییس سازمان گردشگری، زریبافان رییس بنیاد شهید و بهداد معاون سیاسی دفتر رییس جمهور و مدیر عامل سابق ایرنا هم حضور داشتند. بهداد در حاشیه این مراسم گفت عدها ی چون فکر میکنند مشایی قصد نامزدی در زیاست جمهور دوره بعد را دارد او را خراب میکنند در حالی که وی بارها اعلام کرده به این امر علاقه ای ندارد.
لازم به ذکر است خبر گزاری فارس گزارشی از این مراسم را روز هفت بهمن در صفحه اصلی خود گذشاته است که متاسفانه باز هم دچار نفص و بریدگی است و می تواند شائبه های دیگری نیز ایجاد کند.
کلمات کلیدی : گزارش
» نظر